۱۳۹۱ فروردین ۱۷, پنجشنبه

گونتر گراس :آنچه بايد گفته شود

«



عليه حمله اسرائيل به ايران
زود دويچه تسايتونگ ـ گزينش و ترجمه رضا نافعی


آنچه بايد گفته شود

چرا خاموشم، چرا در اين زمان دراز ناگفته گذاشته ام

آنچه را که عيان است و از "بازی جنگ" که طبق نقشه آنرا تمرين کرده اند سخن نگفته ام.

از آن بازی که اگر در پايان آن جانی به در برده باشيم، چيزی نيستيم جز ياداشتی در حاشيه.

ادعا می شود زدن ضربت اول به مردم ايران و چه بسا محو کردن آنها از صحنه گيتي، حق است،

زيرا گمان می رود در قلمرو مردی گزافه گو که خلق اسير در زير يوغ خود را به هلهله های دستوری وا می دارد،
يک بمب اتمی ساخته می شود.

ولی چرا بخود اجازه نمی دهم نام آن کشور ديگر را بر زبان آورم،

کشوری که سالهاست قدرت اتمی فزاينده ای در اختيار دارد ــ هرچند پنهان از نظرها ــ
ولی بيرون از عرصه بازرسی ،

چرا ؟ چون بازرسی ممکن نيست؟



همگان خاموشند، حقيقتی را ناگفته می گذارند،

من نيز به پيروی از خاموشی فراگير لب فروبسته ام،

احساس می کنم که اين دروغی است سنگين ،احساس اجبار می کنم،

بمحض آن که از اين اجبار تخطی شود، چهره مجازات نمودار می گردد.

تکفير » يهودی ستيزی » را همه می شناسند.


اما اينک از سرزمين من،

زادگاه جنايتی بی مانند، که هميشه بايد پاسخگوی آن باشد،

قرار است، نسجيده، باز هم يک زيردريائی ديگر به اسرائيل فرستاده شود،

همراه با سخنانی سرسری بعنوان جبران بدی های گذشته.

ويژگی آن زير دريائی اين است که

می تواند با کلاهک های خود همه چيز را در سرزمينی نابود کند

که وجود يک بمب اتمی در آن به اثبات نرسيده است،

پس اينک می گويم آنچه را که بايد گفت


ولی چرا تا کنون سکوت کرده ام.

چون فکر می کردم زادۀ سرزمينی هستم که لکه ای نازودونی بر دامن دارد

و همين مرا از گفتن حقيقت باز می داشت

و نمی خواستم نام اسرائيل رابرزبان آرم

که خود را همبسته آن می دانم و به آن وفادار خواهم ماند.

پس چرا حالا، پيرانه سر و با آخرين قطره های بازمانده از مرکبم می نويسم:

اسرائيل اتمی برای صلح جهاني، که خواه ناخواه صلحی است شکننده، خطرناک است.

امروز بايد گفت آنچه را که فردا گفتنش دير است

و چون ما ــ بعنوان آلمانی به حد کافی بار بر دوش داريم ــ

می توانيم تحويل دهنده وسيله ای گرديم که عواقب آن قابل پيش بينی است

و با عذر و بهانه های متداول نمی توانيم منکر شرکت خود در آن گناه گرديم.

اعتراف می کنم : ديگر ساکت نخواهم ماند

زيرا تزوير غرب ديگر برايم قابل تحمل نيست،

افزون بر اين اميد اين نيزهست که( با شکستن اين سکوت) بسياری ديگر نيز خود را از سکوتی که در بند آن هستند آزاد سازند

و مصرانه از عامل خطری که شناخته شده است بخواهند از خشونت چشم بپوشد

و در عين حال مصرانه خواستار آن باشند که به يک مرجع بين المللی

امکان داده شود

تا پيوسته و بدون هيچ نوع مانعی

قدرت اتمی اسرائيل و تاسيسات اتمی ايران را زير نظر و کنترل داشته باشد.


فقط از اين طريق است که می توان به همه،

به اسرائيلی ها و فلسطينی ها

و بيش از آن به همه کسانی که با دشمنی و تنگاتنگ هم ساکن منطقه ای هستند

که به تسخير جنون در آمده است، کمک کرد

و از اين طريق سرانجام به خودمان هم کمک کرده ايم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر